اين اصل از نظر سازکار درونی اهميت زيادی دارد پذيرش اين اصل موجب میشود که حتا در مورد لوگوی کانون هم نتوان اعضا را مجبور کرد. ضمنا تفاوت روزنامه به وبلاگ را مشخص ميکند زيرا روزنامهها را ميتوان طبق قوانيني بسياری کشورها مجبور به نوشتن جوابيه کرد. اما در مورد وبلاگها نياز به اين کار نيست زيرا فضای همعرضی در اختيار همهگان است تا اين کار را بکنند.
سلام ... کاملا موافق ... اما خوب نیست قبل از ادامه بحث رایگیری کنیم یا سعی کنیم. پیشنهادی که دادم رو حداقل یکبار امتحان کنیم تا ببینیم دوستان میخواهند رای بدهند و نمیتوانند یا نمیخواهند رای بدهند که اگر اینطور باشد بایستی تصمیم بگیریم که مثل خیلی ارگانها که اعضاشون مایل به شرکت در رایگیری نیستند بگیم که ده تا 15 درصد شرکت کننده کافی هست یا مثل استرالیا رای گیری رو اجباری کنیم(البته از حالا مخالفتم را با اجبار کردن اعلام میکنم
های من با این اصل موافقم ولی اگر وبلاگ نویسی را مجبور به نوشتن مطلبی کردند مثلاً همین وبلاگ نویس نفرین نامه را که گویا دستگیر کرده اند زیر شکنجه یک چیزهایی نوشت کانون چه خواهد کرد؟ راه کارها چیست؟ آیا جز اطلاع رسانی حالا گیرم در حد گسترده کار دیگری از کانون ساخته است؟ بای سیامک khakeiran.blogspot
ارنستوی عزيز! اين که تو بين اين اصل منشور و آن بند اساسنامه تناقض میبينم برایام عجيب است و عجيبتر اين که پولاد عزيز هم اين حرف تو را قابل تامل میداند!! اولا که هيچ تناقضی بين اين اصل و آن ماده وجود ندارد. نسرين عزيز البته اشارهی مختصري کرده است! آخه دوست عزيز اين که برای عضويت شرطی را قرار دهيم چه ارتباطي به مجبور کردن کسی برای نوشتن مطلب خاصی در وبلاگ دارد؟! ما داريم تعريف ميديم برای اين که وبلاگ چيست؟ آيا اگه يکی اومد يه پست ارسال کرد و ديگه هيچ اين رو ميشه اسمشو گذاشت وبلاگ؟! به هر حال اين بحث مربوط به اينجا نميشه! الان داريم روي اصول منشور حرف ميزنيم وقتي به اساسنامه رسيديم انوقت بايد در مورد تضادداشتن اساسنامه با منشور حرف بزنيم!
ارنستوی نازنين! چرا توجه نمیکنی که الان بحث بر سر اين نيست! تو با اين اصل که موافق هستی. پس ديگر حرفی باقی نميماند وقتی نوبت به بررسی اساسنامه رسيد آنوقت تو هم میتوانی بگویی آن ماده که اشاره به تعداد نوشتهها دارد با اين اصل تناقض دارد يا اين که تناقض هم ندارد ولی اصل خوبی نيست! به هر حال الان اين بحث موضوعيت ندارد.
ارنستوی عزيز! هر چند اين بحث را در اين زمان لازم نمیدانم. اما تعجب میکنم چرا تو اين حرفها را میزنی. آيا تو اساسنامه را خواندهیی؟! در مادهيِ 16- مواردِ تعليق يا سلبِ عضويت: يکی از موارد تعليق يا سلب عضويت اين است: - از دست دادن شرايط عضويت مانند تعطيلی وبلاگ يا ننوشتن مطلب جديد به مدت طولانی (بيش از سه ماه). همانطور که میبينی اساسا موضوع نوشتن 5 پست در يک ماه مطرح نيست و ننوشتن به مدت طولانی و بيش از سه ماه مطرح است. و اين با مسايلی که تو نوشتهيی مانند بيهوده نويسی و از اين حرفها هيچ تناسبی ندارد. عدد پنج مطلب را تو از جای ديگری آوردهيی: در مادهی هفت که شرايط عضويت تعريف شده است آمده است: پ- دستِكم يک ماه از تاسيس وبلاگاش گذشته باشد و دستِكم 5 مطلب منتشر شده داشته باشد. معنای اين جمله اين است که دستکم يک ماه گذشته باشد و دستکم 5 مطلب منتشر شده داشته باشد. به عبارت ديگر اگر چند ماه گذشته باشد و 5 مطلب نوشته شده داشته باشد فرقی نميکند اما اگر وبلاگ تازه تاسيسی است لااقل 5 مطلب نوشته باشد و يک ماه از تاسيساش گذشته باشد تا بتوان به آن وبلاگ گفت. اين که اين مواد خوب است يا نه وقتاش بجث خواهد شد اما به هر حال اين آن چيزی نيست که تو میگويی.
دو وبلاگ نويس دستگير شده اند ، پن لاگ بايستي وارد عمل شود .. خود را نشان بده پن لاگ .. بدون هر گونه موضع گيري سياسي و صرفن در جهت حمايت از وبلاگ نويسان ..
با این اصل هم موافقم! با اینکه بارها دیدم این مورد نقض شده در ضمن با بابای عرفان( آقای پاریزی) موافقم که الان وظیفهی کانون وبلاگنویسان ایران حمایت از وبلاگنویسان دستگیر شدهاست... من تو وبلاگم نوشتم.. اگه کار دیگهای میشه کرد حاضرم...
والا ظاهرا قرار بود ما به يک سری قواعد بين المللی ملزم باشيم. البته اين قيد جهانشمول و بين المللی مبهم هست و من فکر می کنم قوانين جهانشمول مورد نظر بايد به روشنی اونجا قيد می شدند.
حالا اينجا يه دفعه می گيم که به هيچ قاعده ای پايبند نيستيم!!
بقول معروف "من يکی شرمنده ام". من معتقدم اين گروه بايد به ارزشهای محکمی پايبند باشه و اونها را تبليغ کنه وگرنه فعاليتهاش فقط اتلاف وقت اعضا هست.
الان يخورده بيشتر فکر کردم ديدم که اين گروه در واقع بر اساس يه سری استانداردهای مبهم يا بيان نشده داره شکل می گيره. قاعدتا هرکسی نمیتونه "سرش را بندازه زير" و عضو شه. پس گروه اينقدرها هم "آزاد" و بی در و پيکر نيست اما از طرف ديگه گردانندگان از هر بيان روشن و مشخصی از استانداردها طفره میرند.
پيشنهاد من اينه که منشور به نحو روشنتری راجع به شرط عضويت و حفظش صحبت کنه و در ازا درهای کانون برای عضويت اعضا بدون هيج پيش قضاوتی باز بشه.
14بیان و اندیشه:
اين اصل از نظر سازکار درونی اهميت زيادی دارد پذيرش اين اصل موجب میشود که حتا در مورد لوگوی کانون هم نتوان اعضا را مجبور کرد. ضمنا تفاوت روزنامه به وبلاگ را مشخص ميکند زيرا روزنامهها را ميتوان طبق قوانيني بسياری کشورها مجبور به نوشتن جوابيه کرد. اما در مورد وبلاگها نياز به اين کار نيست زيرا فضای همعرضی در اختيار همهگان است تا اين کار را بکنند.
با اصل یاد شده موافقم
سلام ... کاملا موافق ... اما خوب نیست قبل از ادامه بحث رایگیری کنیم یا سعی کنیم. پیشنهادی که دادم رو حداقل یکبار امتحان کنیم تا ببینیم دوستان میخواهند رای بدهند و نمیتوانند یا نمیخواهند رای بدهند که اگر اینطور باشد بایستی تصمیم بگیریم که مثل خیلی ارگانها که اعضاشون مایل به شرکت در رایگیری نیستند بگیم که ده تا 15 درصد شرکت کننده کافی هست یا مثل استرالیا رای گیری رو اجباری کنیم(البته از حالا مخالفتم را با اجبار کردن اعلام میکنم
کاملا موافقم . نانا
های
من با این اصل موافقم ولی اگر وبلاگ نویسی را مجبور به نوشتن مطلبی کردند مثلاً همین وبلاگ نویس نفرین نامه را که گویا دستگیر کرده اند زیر شکنجه یک چیزهایی نوشت کانون چه خواهد کرد؟ راه کارها چیست؟
آیا جز اطلاع رسانی حالا گیرم در حد گسترده کار دیگری از کانون ساخته است؟
بای
سیامک
khakeiran.blogspot
ارنستوی عزيز!
اين که تو بين اين اصل منشور و آن بند اساسنامه تناقض میبينم برایام عجيب است و عجيبتر اين که پولاد عزيز هم اين حرف تو را قابل تامل میداند!!
اولا که هيچ تناقضی بين اين اصل و آن ماده وجود ندارد. نسرين عزيز البته اشارهی مختصري کرده است!
آخه دوست عزيز اين که برای عضويت شرطی را قرار دهيم چه ارتباطي به مجبور کردن کسی برای نوشتن مطلب خاصی در وبلاگ دارد؟!
ما داريم تعريف ميديم برای اين که وبلاگ چيست؟ آيا اگه يکی اومد يه پست ارسال کرد و ديگه هيچ اين رو ميشه اسمشو گذاشت وبلاگ؟!
به هر حال اين بحث مربوط به اينجا نميشه! الان داريم روي اصول منشور حرف ميزنيم وقتي به اساسنامه رسيديم انوقت بايد در مورد تضادداشتن اساسنامه با منشور حرف بزنيم!
ارنستوی نازنين!
چرا توجه نمیکنی که الان بحث بر سر اين نيست! تو با اين اصل که موافق هستی. پس ديگر حرفی باقی نميماند وقتی نوبت به بررسی اساسنامه رسيد آنوقت تو هم میتوانی بگویی آن ماده که اشاره به تعداد نوشتهها دارد با اين اصل تناقض دارد يا اين که تناقض هم ندارد ولی اصل خوبی نيست!
به هر حال الان اين بحث موضوعيت ندارد.
ارنستوی عزيز!
هر چند اين بحث را در اين زمان لازم نمیدانم. اما تعجب میکنم چرا تو اين حرفها را میزنی. آيا تو اساسنامه را خواندهیی؟!
در مادهيِ 16- مواردِ تعليق يا سلبِ عضويت: يکی از موارد تعليق يا سلب عضويت اين است:
- از دست دادن شرايط عضويت مانند تعطيلی وبلاگ يا ننوشتن مطلب جديد به مدت طولانی (بيش از سه ماه).
همانطور که میبينی اساسا موضوع نوشتن 5 پست در يک ماه مطرح نيست و ننوشتن به مدت طولانی و بيش از سه ماه مطرح است. و اين با مسايلی که تو نوشتهيی مانند بيهوده نويسی و از اين حرفها هيچ تناسبی ندارد.
عدد پنج مطلب را تو از جای ديگری آوردهيی:
در مادهی هفت که شرايط عضويت تعريف شده است آمده است:
پ- دستِكم يک ماه از تاسيس وبلاگاش گذشته باشد و دستِكم 5 مطلب منتشر شده داشته باشد.
معنای اين جمله اين است که دستکم يک ماه گذشته باشد و دستکم 5 مطلب منتشر شده داشته باشد. به عبارت ديگر اگر چند ماه گذشته باشد و 5 مطلب نوشته شده داشته باشد فرقی نميکند اما اگر وبلاگ تازه تاسيسی است لااقل 5 مطلب نوشته باشد و يک ماه از تاسيساش گذشته باشد تا بتوان به آن وبلاگ گفت.
اين که اين مواد خوب است يا نه وقتاش بجث خواهد شد اما به هر حال اين آن چيزی نيست که تو میگويی.
دو وبلاگ نويس دستگير شده اند ، پن لاگ بايستي وارد عمل شود .. خود را نشان بده پن لاگ .. بدون هر گونه موضع گيري سياسي و صرفن در جهت حمايت از وبلاگ نويسان ..
با این اصل هم موافقم!
با اینکه بارها دیدم این مورد نقض شده
در ضمن با بابای عرفان( آقای پاریزی) موافقم که الان وظیفهی کانون وبلاگنویسان ایران حمایت از وبلاگنویسان دستگیر شدهاست...
من تو وبلاگم نوشتم.. اگه کار دیگهای میشه کرد حاضرم...
من هم موافقم
ارنستوي عزيز!
همين شهامت و صداقتات منو کشته!
مرسی از اين همدلي دوستانه بسيار خوشحال شدم.
والا ظاهرا قرار بود ما به يک سری قواعد بين المللی ملزم باشيم. البته اين قيد جهانشمول و بين المللی مبهم هست و من فکر می کنم قوانين جهانشمول مورد نظر بايد به روشنی اونجا قيد می شدند.
حالا اينجا يه دفعه می گيم که به هيچ قاعده ای پايبند نيستيم!!
بقول معروف "من يکی شرمنده ام". من معتقدم اين گروه بايد به ارزشهای محکمی پايبند باشه و اونها را تبليغ کنه وگرنه فعاليتهاش فقط اتلاف وقت اعضا هست.
الان يخورده بيشتر فکر کردم ديدم که اين گروه در واقع بر اساس يه سری استانداردهای مبهم يا بيان نشده داره شکل می گيره. قاعدتا هرکسی نمیتونه "سرش را بندازه زير" و عضو شه. پس گروه اينقدرها هم "آزاد" و بی در و پيکر نيست اما از طرف ديگه گردانندگان از هر بيان روشن و مشخصی از استانداردها طفره میرند.
پيشنهاد من اينه که منشور به نحو روشنتری راجع به شرط عضويت و حفظش صحبت کنه و در ازا درهای کانون برای عضويت اعضا بدون هيج پيش قضاوتی باز بشه.
Post a Comment
<< خانه